نویسنده: فیلیپ کان
مترجمین: سیّد مهدی امین و عبّاس علی رضایی



 

 


گرِگور یوهان مندل

«با مطالعه ساده ترین چیزها می توان به حقیقت پی برد.»
یوهان گرگور مندل با دقت و صبر انواع نخودها را در باغچه خانه خود می کاشت. در سال 1866 یعنی پس از هشت سال کشاورزی علمی و مشاهده و بررسی، حاصل تحقیقات خود را چاپ کرد. به ظاهر موضوع به همان جا ختم شد، چون کسی کار او را یک تحقیق ارزنده علمی ندانست.
ولی او با این کارش اصول مطالعه وراثت را پی ریزی کرد. در سال 1900، سی و یک سال بعد از مرگش، سه نفر دانشمند در سه نقطه مختلف جهان که به طور مستقل کار می کردند به کار پر ارزش مندل درباره وراثت برخوردند و با پی بردن به ارزش آن، نظریه فراموش شده او را زنده کردند.
دنیا بار دیگر نابغه ای را بار آورده بود که سال ها از زمان خود جلوتر فکر می کرد.
یوهان مندل در جولای 1822 در یک خانواده روستایی باغدار به دنیا آمد. زادگاه او موراویا بود که در آن موقع جزو اتریش بود و حالا قسمتی از خاک چکسلواکی است.
یوهان در مزرعه به پدرش کمک می کرد. به طبیعت و تمام مظاهر آن علاقه فراوان داشت. زندگی روستایی یا شاید وراثت او را خشن بار آورده بود که همین امر گاهی در زندگی به او کمک می کرد و زمانی سبب عقب ماندگی او می شد.
او در دهکده هینزدورف وارد مدرسه ابتدایی شد. بنا به همت و اصرار بانو هینزدورف مانور، تعلیم و تربیت در این مدرسه به طرز بخصوص و با برنامه های اضافی انجام می گرفت.
با وجود مخالفت بازرس مدرسه، علوم طبیعی نیز در این مدرسه ابتدایی تدریس می شد. بازرس این کار را یک رسوایی می دانست ولی یوهان جوان به این امر پی برد که طبیعت را می توان مطالعه و بررسی کرد.
یوهان پس از پایان تحصیلات ابتدایی به شهر مجاور تروپو رفت و وارد مدرسه متوسطه گردید. برای ادامه تحصیل امکان مالی فراهم نبود. یوهان در هنگام تحصیل کار می کرد ولی درآمدش به حدی نبود که شکم جوان هفده ساله ای را سیر کند. او به علت کمبود غذا مریض شد و از تحصیل دست کشید.
در این گرفتاری آنتوان مندل، پدر یوهان، که در اثر تصادفی مریض شده بود، تصمیم گرفت مزرعه را بفروشد. پس از فروش مزرعه مقداری از پول آن را به یوهان و نیز دخترش ترزا، بخشید. خواهرش سهم خود را به یوهان داد. او مدت چهار سال با سختی و گرسنگی در مؤسسه الموتز کار و مطالعه کرد. بعدها یوهان با فرستادن پسران خواهرش به دانشگاه کمک او را جبران کرد.
حالا یوهان راه زندگی خود را انتخاب کرده بود. تلاش برای تأمین مادیات، دنیای افکار او را رنگین ساخته بود. به توصیه یکی از استادانش وارد صومعه بزرگ آلت برن شد تا برای همیشه از قید تأمین معاش و اندیشه در آن باره خلاص شود. یوهان در بیست و دو سالگی وارد زندگی رهبانی شد و لقب «گرگور» را انتخاب کرد.
گرگور مندل به زودی به خوشبختی دست یافت. غذای کافی می خورد و روز به روز بر اهمیتش می افزود. صومعه دارای باغ بزرگی بود که انواع گیاهان در آن می رویید. این منطقه کشاورزی با اصول علمی به وسیله راهبی که علاقه به گل کاری داشت انتخاب و کاشته شده بود. گرگور به زودی خود را در میان گروهی دید که به الهیات، فلسفه، علوم و ادبیات و باغبانی علمی اشتیاق فراوانی داشتند. در ضمن او مطالعات کلیسایی خود را ادامه داد و به سال 1847 به درجه کشیش افتخاری کلیسا نایل آمد.
مدتی گرگور مندل صومعه را ترک کرد و به عنوان کشیش محل در دهکده ای مشغول به کار شد. متأسفانه مندل روح حساسی داشت و از غم دیگران رنج می برد و زمانی که به عیادت بیماران می رفت و یا بازماندگان مرده ای را تسلی می داد خود مریض می شد. ولی به زودی مدت مأموریت او تمام شد و دوباره به باغ صومعه قبلی برگشت.
او تقاضا کرد در مدرسه متوسطه آن محل تدریس کند. هیأت ممتحنه محلی، تحصیلات و معلومات او را برای تدریس علوم کافی ندانستند ولی او را با حقوق کمتری به عنوان دستیار انتخاب کردند. بعدها مندل امتحان داد و این بار نظر ممتحنان این بود که او شایستگی تدریس در مدرسه ابتدایی را نیز ندارد. او موضوع مورد تدریس را کاملاً می دانست ولی نمی توانست مطلب را به هیأت ممتحنه بفهماند. مندل اصرار داشت واژه های فنی خود را به کار برد و با سرسختی از استعمال زبان پذیرفته شده علمی آن روزگار اجتناب می کرد.
مندل دوباره به عنوان دستیار به تدریس ادامه داد و هرگز شغل ثابتی به او ندادند. دانش آموزان از کلاس درس این معلم شاداب لذت می بردند و غذای خوب صومعه او را شاداب و با نشاط کرده بود. او با گفتن داستان هایی درباره دانش جنگل و حیوانات، درسش را جالب تر می کرد. او دانش آموزان را تشویق می کرد و محصلان نیز به او با دیده احترام می نگریستند.
او از دادن نمرات کم به دانش آموزان خودداری می کرد و آنان را که استعداد کمتری داشتند با تعلیمات اضافی راهنمایی می نمود. در هر حال او به مطالعه گیاهان پرداخت. در این هنگام نتیجه مشاهدات خود را چاپ کرد بدون این که در دنیای خارج انعکاسی داشته باشد.
تحقیقات او عکس العملی در دنیا ایجاد نکرد ولی دوستان راهبش محبت فراوانی به او نمودند و در چهل و هفت سالگی او را به سرپرستی صومعه انتخاب کردند. مشکلات و گرفتاری های این کار او را وادار کرد دست از تدریس بکشد.
سرپرست جدید مرد بسیار مشهوری بود. وضع معاش مندل بهتر شده بود و از دوستانش بیشتر پذیرایی می کرد. در اعیاد و روزهای شادی در منزلش به روی همه اهالی دهکده باز بود. در عید میلاد مسیح جشن باشکوهی در منزل برپا می کرد و همه را غذا و شراب می داد و خاطره های خوشی در یادها می گذاشت. مندل به بیچارگان دهکده، بدون تظاهر به احسان، کمک می کرد.
مندل در اثر مجادله با دولت وقت این زندگی را پایان بخشید زیرا در سال 1874 هیات مقننه لایحه ای را تصویب کرد که به موجب آن به دارایی کلیسا مالیاتی وضع کردند تا به حقوق کشیشان و راهبان افزوده شود.
مندل یقین داشت که دولت برای اجرای آن برنامه به پول احتیاج دارد بنابراین حاضر شد کمکی بکند. در هر حال قانون وضع شده را خلاف دین می دانست و به شدت با اخذ مالیات از کلیسا مخالف بود. دولت از پذیرفتن کمک داوطلبانه خودداری کرد و در اجرای قانون پافشاری نمود. این کشمکش بی حاصل تا آخر عمر مندل وجود داشت و در نتیجه مندل با هر کسی که طرفدار اطاعت از آن قوانین بود مخالفت می کرد و نسبت به او بدبین می شد.
آزمایش هایی که گرگور مندل را به حد یک دانشمند برجسته رساند نتیجه طرح ریزی دقیق او در کارش بود. برای کسی عجیب نیست که ببیند از یک پدر و مادری که موهایشان قرمز است فرزندی با موهای قرمز به دنیا آید. اقوام و آشنایان بعد از تولد نوزاد به دور او جمع می شوند و مثلاً می گویند «شباهت زیادی به پدرش دارد.» مندل نخستین کسی بود که توضیح داد چگونه صفات پدر و مادری به فرزندان منتقل می شود یعنی همان قوانین وراثت را تشریح کرد. اگر شما به پدر و مادر و برادران و خواهران خود نگاه کنید خواهید دید که همگی با هم اختلاف دارند ولی دارای یک وجه مشترک نیز هستند. این امر برای زیست شناسان مشکل بود و نمی دانستند صفات مشخصه مختلف را چگونه از هم جدا کنند. وی راه حل این مسئله را دریافت و آن را بدین صورت ساده کرد که هر کدام از صفات مشخصه را یک به یک بررسی کنند.
مندل به مطالعه اصل توارث در باغ گیاهان خود روی دانه های نخود پرداخت و به تفاوت هایی در این گیاه پی برد. از جمله، او متوجه شد که ساقه بعضی از گیاهان بلند و بعضی کوتاه است؛ تخمدان بعضی ها شکاف خورده است و بعضی تخمدان ها محکم به دور دانه چسبیده اند. در بعضی موارد دانه ها زرد کم رنگ یا زرد روشن یا سبز بودند. روی هم رفته، او هفت صفت مشخص متفاوت کشف کرد که به آسانی قابل تفکیک و تشخیص از یکدیگر بودند. مندل از نخود بدین منظور استفاده کرد که عمل گردافشانی نخود معمولاً در کلاله و به وسیله گل های هم نوع انجام می گیرد.
به عبارت دیگر گیاه جدید دارای یکی از خصوصیات نر یا ماده خواهد بود.
مندل دانست که اگر گیاهی فقط از تخم نر یا ماده باشد در آن صورت می توان انواع گیاه خالص پدید آورد. مثلاً گیاه ساقه بلندی که نسل به نسل گیاهان ساقه بلند تولید می کند از نظر مشخصه بلندی ساقه «خالص» است. یا اگر گیاهی نسل اندر نسل ساقه کوتاه باشد طبعاً از صفات مشخصه آن کوتاهی ساقه است. او با دقت تمام از همه هفت صفت مشخصه به طور خالص تهیه کرد.
در مرحله بعد، از گردافشانی طبیعی گیاهان با یکدیگر جلوگیری کرد ولی آن ها را گردافشانی پیوندی کرد به طوری که هرکدام دارای صفات مشخصه مختلفی بودند؛ مثلاً نخودی ساقه بلند نر با نخودی ساقه کوتاه ماده گردافشانی کنند. او صدها گیاه را بدین ترتیب پرورش داد و مشاهده کرد که تمام گیاهان جدید ساقه بلند هستند. این خود مشکلی پیش آورد که چه عاملی سبب این عمل شده و آیا تخم گیاه ساقه کوتاه تأثیری در گیاه نکرده است؟
مندل روی این موضوع زیاد کار کرد و گیاهان زیادی را با هم پیوند زد که هر کدام از خانواده ساقه بلند و ساقه کوتاه بودند. در نتیجه بعد از تولید مثل ساقه بلند مشاهده کرد که در نخودهای نسل جدید از چهار تا نخود سه تا ساقه بلند و یکی ساقه کوتاه است. یعنی گیاه ساقه کوتاه در نسل بعدی تأثیر نموده، صفت مشخصه خود را ظاهر ساخته بود؛ مثلاً بچه ممکن است به پدربزرگش بیشتر شباهت داشته باشد تا پدرش!
مندل به این نتیجه رسید که وقتی بلند قد خالص و کوتاه قد خالص بچه تولید می کنند این بچه ها بلند قد می شوند چون صفت مشخصه بلندی قد بر صفت مشخصه کوتاهی قد می چربد. صفت مشخصه کوتاهی قد از بین نمی رود بلکه مخفی می شود و مندل این نظرش را «قانون تسلط یا برتری» نامید. آزمایش های بعدی او نشان داد که بچه های بلند خالص و کوتاه قد خالص دورگه می شوند ولی نصف بچه های دورگه های پیوندی، دورگه و بقیه به نسبت مساوی ساقه بلند خالص و کوتاه خواهد بود. مندل این را «قانون تفکیک» نامید.
البته مندل به تمام چیزهای مربوط به توارث آگاهی نداشت و هنوز دانشمندان در این زمینه مشغول کار هستند ولی قوانین مندل در عالم دانش بشری ارزش فراوانی دارد. اوایل سال 1900 تولید گندم در کشور سوئد مورد تهدید قرار گرفت. بعضی از انواع گندم کاشته شده رشد کافی می کردند ولی نمی توانستند در برابر هوای سرد سوئد مقاومت کنند. نوع دیگری که مقاومت می کردند رشد کافی نداشتند. نیلسون اهل، دانشمند سوئدی، که از پیروان مندل بود روی این مسئله کار کرد و نوع جدید خالصی تولید کرد که در هوای سوئد رشد می کرد و مشکل کاشتن گندم را در ممالک سردسیر حل نمود.
قوانین مشخصات ارثی در مورد انسان نیز صادق بوده و کمک مؤثری در اصلاح وضع بشر و از بین بردن بعضی امراض ارثی خواهد کرد.
مندل در سال 1884 درگذشت. در آن هنگام کسی نمی دانست که جهان یکی از نوابغ بزرگ علم را از دست داده است.
منبع: کان، فیلیپ؛ (1389) دانشمندان بزرگ، ترجمه سید مهدی امین و عباسعلی رضایی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی